این مقاله با استفاده از مطالب صفحات 550 -551 در شرح حدیث سی و یکم و صفحات 206 - 207 و 208 در شرح حدیث دوازدهم از کتاب چهل حدیث امام خمینی(ره) نگاشته شده است.
شناخت انسان کامل از منظری دیگر
(اراده انسان کامل عین اراده خداوند متعال است و بر جمیع امور و جمیع عوالم وجود نافذ میباشد، در توضیح مطلب) باید دانست (در) تفویض مستحیل(یعنی واگذاری محال یا باطل امور آفرینش) که (منظوراز آن) مغلولیت یدالله (فراموشی اراده الهی) و تاثیر قدرت و اراده عبد مستقلاً ( مستقل از اراده الهی) باشد، مابین عظائم امور(امور عظیم در نظر عرف انسانها) و صغائر آن به هیچوجه فرقی نیست.
چنانچه احیا و اماته (زندگی دادن و زندگی گرفتن) و ایجاد و اعدام (به وجود آوردن و نابود کردن) و قلب عنصری به عنصری دیگر (تبدیل ماهیتی به ماهیتی دیگر) تفویض به هر موجودی (مورد قبول) نتواند بود، تحریک پر کاهی نیز تفویض (مورد قبول ) نتواند بود، ولو به مَلَک (فرشته) مقربی یا نبی مرسلی، از عقول مجرده (موجودات عاری از هرگونه مادیت) و ساکنین جبروت اعلا گرفته تا هیولای اولا (عناصر ابتدایی مادی) و تمام ذرات کائنات(عوالم وجود) مسخر در تحت اراده کاملهی حق و به هیچ وجه و در هیچ کاری استقلال ندارند و تمامت آنها در وجود و کمال وجود و در حرکات و سکنات و اراده و قدرت و سایر شئون محتاج و فقیر، بلکه فقر محض و محض فقرند (از جمله انسان کامل که در نهایت علم به فقر ذاتی خود نسبت به خداوند است).
چنانچه با قیّومیّت حق و نفی استقلال عباد و ظهور و نفوذ ارادة الله و سریان آن نیز، مابین امور عظیمه و صغیره هیچ فرقی نیست، (پس) چنانچه ما بندگان ضعیف قادر هستیم به اعمال ضعیفه، از قبیل حرکت و سکون و سایر افعال (مادی)، بندگان خاص خداوند و ملائکه مجرده قادرند به افعال عظیمه احیا و اماته (زندگی دادن و گرفتن) و رزق (دادن) و ایجاد و اعدام (یعنی) همانطور که جناب ملک الموت موکل به اماته است (از طرف خداوند) و اماته او (وظیفه او) از قبیل استجابت دعا نیست (یعنی دعا نمیکند که خداوند انسانی را قبض روح کند) و جناب اسرافیل موکل به احیاست (از طرف خداوند) و از قبیل استجابت دعوت نیست (وظیفه اش) و از قبیل تفویض باطل هم نیست (یعنی مستقلا از سوی خدا انجام نمی دهند و اراده آنها عین اراده الهی است).
همینطور اگر ولی کامل (انسان کامل) و نفس زکیّ? قویّهای، از قبیل نفوس انبیا و اولیاء، قادر بر اعدام و ایجاد و اماته و احیا به اقدار (قدرت) حق تعالی باشد، تفویض محال نیست و نباید آنرا باطل شمرد و تفویض امر عباد به روحانیت کاملهای که مشیّتش فانی در مشیت حق و ارادهاش ظل (سایه) اراد? حق است و اراده نکند مگر آنچه را حق اراده کرده و حرکتی نکند مگر آنچه که مطابق نظام اصلح است ، چه در خلق و ایجاد و چه در تشریع و تربیت (خلق) ، مانع ندارد بلکه حق (صحیح) است. و (البته) این حقیقتا (در حقیقت) تفویض نیست. و بالجمله (خلاصه) به آن معنای اول، تفویض در هیچ امری جایز نیست و مخالف براهین متقنه است. و به معنای دوم ، در تمام امور جایز است. بلکه نظام عالم درست نشود (شکل نگیرد) مگر با ترتیب اسباب و مسبّبات که امام صادق (ع) می فرمایند:أبی الله أن یُجریَ الاُمورَ الّا بِاَسبابها. که خداوند اِبا دارد امور را جاری سازد الا از طریق اسباب و مسببات (و انسان کامل ظهور اتمّ و أکمل اسم شریف? مسبب الاسباب است).
و بدان که تمام این معانی که به طریق اجمال (خلاصه) ذکر شده مطابق میزان صحیح برهانی و ذوق و مشرب عرفانی و شواهد سمعیه است. وَاللهُ الهادی.
ما و انسان کامل
چگونه اول مرتبه حصول(بدست آمدن) روایح (نسیمهای ) ولایت (انسان کامل) شامل حال انسان می گردد؟؟
باید دانست گرچه "تقوی" از مدارج کمال و مقامات نیست، ولی بدون آن نیز حصول (بدست آوردن) هیچ مقامی امکان ندارد. زیرا مادامی که نفس، ملوث(آلوده) به لوث محرّمات (آلودگی گناهان) است، داخل در باب انسانیت و سالک طریق آن نیست. مادامی که (نفس) تابع مشتهیات و لذایذ نفسانیه (هم) است و حلاوت لذایذ (حلال یا حرام) در کام اوست،(حتی) اول مقام کمالات انسانی?(بعدی) برای او رخ ندهد(که مقامات ابتدائی اهل سلوک است).
مراتب تقوی برای حرکت انسان به سوی وجود عزیز انسان کامل به ترتیب به شرح زیر است:
مرتبه 1- تقوای عامه(عموم مومنین)، از محرمات(گناهان) است (که انجام واجبات نیز در آن مستتر می باشد).
مرتبه 2- تقوای خاصه(بعضِ مومنین) از مشتهیات(لذائذ حلال مادی) است.
مرتبه 3- تقوای زاهدان از علاقه و حبّ به دنیاست.
مرتبه 4- تقوای مخلصان(اهل اخلاص) از علاقه و حبّ به نفس است.
مرتبه 5- تقوای مجذوبان( به جذبه های الهیه) از ظهور کثرات افعالی است.
مرتبه 6- تقوای فانیان(در اسماء و صفات خداوند متعال) از کثرات أسمائی و صفاتی است.
مرتبه 7- تقوای واصلان(به فنای در ذات مقدس الهی) از توجه به فناست.
مرتبه 8- و در آخر تقوای متمکّنان از تلوینات است. تلوین یعنی تلوّنِ عبد در احوال خود،یعنی حالی به حالی گشتن.
عبدالرزّاق قاسانی ( شاگرد صدرالدّین قونوی شاگرد محی الدّین بن عربی) در(کتاب) اصطلاحات گوید : تلوین دگرگونی احوال عبد است. و این نزد بیشتر افراد ، مقام ناقص و پیش ما کاملترین مقامات است. خود شیخ محی الدّین نیز همین سخن را در مورد این مقام دارند. امّا امام خمینی(ره) تلوین را نقص شمرده است نه کمال (که در این مرحله نهایی باید از آن پرهیز کرد).
در بیان تقوای عامه
بدان ای عزیز ، چنانچه از برای این بدن صحت و مرضی است و علاج و معالِجی (معالجه کننده ای)، برای نفسِ انسانی و روح آدمیزاده نیز صحّت و مرض و سُقم و سلامتی و معالجی است.
... پس انسان ِ مایل ِ به صحتِ نفس، و شفیق ِ به حال خود و علاقه مندِ به صحّت (سلامت نفس و قلب) پس از تنبّهِ به اینکه راه چاره از خلاصی ِ از عذاب الیم منحصر است به عمل کردن به دستور انبیاء. و دستورات آنها منحصر است به دو چیز ، یکی اِتیان به (عمل به)مُصلِحاتِ (اصلاح کننده ها) نفسانیّه و دیگری پرهیز از مضرّات آن و معلوم است که ضرر محرّمات (آنچیزهایی که حرام شده اند) در مفسدات نفسانیّه (آنچیزهایی که نفس را خراب می کند) از همه چیز بیشتر است (نه اینکه مفسدات نفسانیّه منحصر به محرمات باشند) و از این سبب محرّم (ممنوع) شدهاند و واجبات در مصلِحات نفسانیه از هرچیز مهمتر است (نه اینکه مصلحات نفسانیّه منحصر به واجبات باشد) و از این جهت واجب شده اند. و افضل از هر چیز و مقدم برهر مقصد و مقدّمه پیشرفت و راه منحصر مقامات و مدارج انسانیّه این دو مرحله است که اگر کسی مواظبت به آنها کند از اهل سعادت و نجات خواهد بود و البته بین این دو(اتیان واجبات و ترک محرّمات) مهمتر، تقوای از محرّمات است و اهل سلوک نیز این مقام (ترک محرمات) را مقدم شمارند بر مقام اول (اتیان واجبات).
از مراجعه به اخبار و آثار و خطب نهج البلاغه واضح شود که حضرات معصومین نیز به این مرحله (اتیان واجبات و ترک محرّمات که همان مرحله اول تقوا است)بیشتر اهمیّت داده اند. پس ای عزیز این مرحله اول را خیلی مهم شمار و مواظبت و مراقبت در امر آن نما که اگر قدم اول آن را درست برداشتی و این پایه را محکم کردی امید وصول به مقامات دیگر هست و الّا رسیدن به مقامات ممتنع (غیر ممکن) و نجات بس مشکل و صعب می شود.
(التماس دعا)
برچسبها: |