جدایی افتاده میان من با خودم؛ سالهاست. پاره تن منی تو، آنقدر که دوستت دارم. فرمانده بابا اکبر در جاده اهواز – خرمشهر کم کسی نیست. دشمن شلوارش را خیس می کرد وقتی اسمت را می شنید. این عین واقعیت است. بسیجی از تو سیلی می خورد پز می داد که مرا حاج احمد زده. [...] ادامه این را از قطعه 26 بخوانید
برچسبها: |